قبل از هر چیز باید بگیم که مجبوریم در هر مورد، یه تیکه از داستان فیلم حماسی مورد نظر رو بازگو کنیم.
به خاطر همین از قبل از اسپویل کردن داستان فیلما پوزش می خوایم. این روزا فیلمای بلاک باستر زیادی ساخته می شه که قسمت بزرگی از معروفیت و فروش خود رو مدیون جلوه های خاص هستن. یعنی جلوه های خاص کامپیوتری به کارگردانان این امکان رو داده که هر چیزی رو که در ذهنشون بگذره رو می تونن به تصویر بکشن. اما شاید این همه زرق و برق و مصنوعیت چیزی نیس که بتونه با زیباییای واقعی فیلمای حماسی قابل مقایسه باشه.

مطمئنا هممون از دیدن یه فیلم حماسی با اتفاقات تلخ و شیرین بیشتر از هر چیزی حال می کنیم؛ اگه شک دارین بهتره به «حالا آخر»، «گلادیاتور» و «بن هور» فکر کنین. فیلمای حماسی برتر تاریخ سینما فیلمایی هستن که در زیبایی و شکوه با فیلمای دیگه قابل مقایسه نیستن. هر فریم از این فیلم پر از جاه طلبیای انسانی و البته قابل لمسیه که احساسات بیننده رو تحت تاثیر شدید خود قرار میده. کارگردانانی که در مورد ساخت فیلمای حماسی مهارت دارن ما رو از بیابانای بی انتها به دنیای بیکران در فضا می برن، از جنگلای انبوه به سرزمینایی که جنگ اونا رو چند تیکه کرده.

بر خلاف داستانای متفاوت، این فیلما یه نقطه مشترک دارن: این فیلمای سفری هومر وار و طولانی به دورن انسانیت هستن. در ادامه این مطلب می خوایم شما رو با تعدادی دیگه از بهترین فیلمای حماسی تاریخ سینما آشنا کنیم که واسه درک قدرت سینما باید اونا رو ببینین.
قسمت اول این مطلب رو هم می تونین در لینک «۱۵ فیلم حماسی برتر و دیدنی تاریخ سینما که باید حتماً ببینین [قسمت اول]» ببینین.

۷- بر باد رفته (ویکتور فلمینگ، ۱۹۳۹)

فیلم حماسی «بر باد رفته» (Gone With The Wind) که مثال واقعی و کامل این ژانره داستان عشق در دوران جنگ رو روایت می کنه.
عشق بین اسکارت و رت در این فیلم حماسی از بحث برانگیزترین و باحال ترین نمونه های عشقی در تاریخ سینماست. شخصیتای اصلی این فیلم به خاطر علاقه شخصی،وظیفه و یا هوس مجبور به تصمیمات متفاوت و گاه ناخوشایندی می شن.
این فیلم ما رو به تماشای گردابی از احساسات می بره و پشتِ اون به تماشای جنگ داخلی آمریکا می شینیم. کلارگ گیبل و ویوین لی بهترین بازیای تموم دوران فعالیتشون رو در این شاهکار سینمایی ارائه دادن. دیوید اون سلزنیک هم که در اون دوران یکی از مردان افسانه ای هالیوود بود، جفت و جور کنندگی فیلم رو رو دوش داشت و از پیش فیلمای «اونا کارنینا» (Anna Karenina) و «داستان دو شهر» (A Tale of Two Cities) رو در کارنامه داشت.

ایشون بعدا جفت و جور کنندگی فیلم «ربه کا» (Rebecca) ساخته آلفرد هیچکاک رو رو دوش گرفت که دومین جایزه اسکار در بخش بهترین فیلم سال رو واسه ایشون به ارمغان آورد. منتقدان در طول سالای پس از ساخت فیلم، اونو مورد انتقاد شدید قرار دادن. این فیلم به خاطر بی توجهی اش نسبت به مباحث برده داری و خیانت و تفرقه افکنی مورد انتقاد قرار گرفته و به خاطر دفاع از ارزشای سنتی جبهه شمالی جنگ داخلی آمریکا سرزنش شد.
حتی بعضی منتقدان اونو به خاطر پس زمینه های نژادپرستانه اون به باد انتقاد گرفتن. اما فیلم حماسی «بر باد رفته» هنوزم یکی از بهترین فیلمای تاریخ سینما، و زیباترین و جذاب ترین اونا در ژانر ملودرامه.

۶- حالا آخر (فرانسیس فورد کوپولا، ۱۹۷۹)

بسیاری می گن که فیلم «حالا آخر» (Apocalypse Now) ساخته فرانسیس فورد کوپولا، بهترین فیلم جنگی تموم دورانه. این فیلم که اقتباسی از رمان «دل تاریکی» (Heart of Darkness) نوشته جوزف کنراده، داستان یه کماندو آمریکایی در دوران جنگ ویتنام رو روایت می کنه که واسه کشتن یه سرهنگ فراری و دیوونه آمریکایی مامور می شه.
شخصیتای داستان از رودخانه ای میگذرن که به درون یه جنگل انبوه میره و تجربیات خوفناک و غیرانسانی که دارن از اونا موجوداتی بیرحم و وحشی مثل دورو برشون می سازه. استعداد و توانایی کوپولا موقع ساخت صحنه های درگیری و جنگ در بالاترین حد ممکن خود قرار داره.

با دیدن صحنه های وحشتناک انفجار و شلیک سلاحای قوی مطمئنا تحت تاثیر قرار میگیرین. در حال لذت بردن از فیلم هستیم که ناگاه همه چیز پیچیده می شه و اون گاهه که بیشتر از هر فیلم دیگری، بیننده به درون دنیای تاریک فیلم کشیده می شه و ترسایی که همه از جنگ نشأت می گیرن رو با تموم وجود حس می کنه.
مانند فیلم «فیتزکارالدو» ساخته ورنر هرتزوگ، ساخت فیلم حماسی و جنگی «حالا آخر» هم خود یه داستان افسانه ای و حماسیه. فیلم مستند «دل تاریکی» تلاش داره تلاشای کوپولا واسه به تصویر کشیدن ایده ها و افکارش از راه این فیلم رو بگه. تماشای فیلم «حالا آخر» یه تجربه ترسناک اما روشنگرانهه که دید شما رو به خیلی از مسایل امروزی تغییر میده.

۵- فیتزکارالدو (ورنر هرتزوگ، ۱۹۸۲)

معمولاً فیلمای حماسی رو با جاه طلبی سازندگانشان می شناسن. فیلم حماسی «فیتزکارالدو» (Fitzcarraldo) ساخته ورنر هرتزوگ، جاه طلبی رو به قلمروی بالاتر از تصور آدم می بره. فرانسوا تروفو که خود یکی از خدایان فیلمسازیه، هرتزوگ رو یکی از بهترین فیلمسازان تاریخ سینما دونسته. هرتزوگ محدودیتای بین هوس، جاه طلبی و وسواس رو مورد بررسی قرار میده و میگه که واسه تبدیل کردن یه رویا به واقعیت چاره ای جز ایثار و فداکاری نیس.
کارلوس فیتزکارالد مردیه که می خواد به هر قیمتی که شده به کائوچوی موجود در عمق جنگلای پرو برسه اما موجای تند رودخانه مانع رسیدن ایشون به هدفش می شن.
چاره کار ساده س!: منتقل کردن کشتی از روی یه منطقه کوهستانی به وسیله کارگران محلی.

اگه ایشون بتونه به این هدف خود برسه یه سالن اپرا در دل جنگل میسازه. هرتزوگ در این فیلم از هیچ گونه مینیاتور یا جلوه های خاصی استفاده نکرده. در واقع ایشون یه کشتی ۳۶۰ تنی رو از روی یه کوه عبور داد و به خاطر همین جای تعجب نداره که ساخت «فیتزکارالدو» خود حماسه ایه که در تاریخ سینما مثل نداره. سختیای ساخت این فیلم در مستندی به نام «سختی رویاها» (Burden of Dreams) بیان شده و هرتزوگ هم بعدا تفکرات خود در مورد این فیلم رو تو یه کتاب به نام «تصرف بی ارزش» (Conquest of the Useless) به رشته تحریر درآورد. فیلم «آگیره، خشم پروردگار» (Aguirre, the Wrath of God) یکی دیگه از فیلمای حماسی هرتزوگه که نمیشه خیلی راحت از نام اون گذشت.

۴- تعصب (دیوید وارک گریفیث، ۱۹۱۶)

دیوید وارک گریفیث مطمئنا بزرگ ترین پیشگام سینمای صامته. روشای جدید اون در مورد تدوین و مونتاژ اونو به یکی از پدران سینما تبدیل کرده. گریفیث بعد از ساختن مشهورترین فیلم خود با عنوان «تولد یه ملت» (Birth of a Nation) واکنشای منفی گرفت. ایشون به خاطر داشتن زمینه های نژادپرستانه و پشتیبانی از گروه های نژادپرست اون دوران شدیدا مورد انتقاد قرار گرفت، حتی خیلی از مردم دست به شورش زده و خواستن که اکران فیلم اون ممنوع شه.
این موضوع باعث شد که گریفیث رویای جاه طلبانه اش یعنی ساخت فیلم «تعصب» (Intolerance) رو به حقیقت بدل کنه.

این مطلب را هم از دست ندهید :   آخر هفته‌ای شاد و مفرح با تهران‌گردی

این فیلم حماسی و صامت دارای ۴ داستان فرق داره که در وسعت وقتی ۲۵۰۰ ساله اتفاق می افته: داستان سقوط بابل، به صلیب کشیده شدن مسیح، کشتار سنت بارتولومیو در فرانسه و داستانی دیگه که در دنیای مدرن میگذره. تموم این ۴ داستان جدا از هم در مورد سرزنش تعصبات بدون فکر انسانی با هم مشترک هستن. این فیلم یه پروژه بسیار بزرگ و بی سابقه در دوران خود بود. دکور این فیلم اونقدر بزرگ بود که بسیاری رو شوکه کرد و سیاهی لشکرهای فیلم اونقدر در نقشای خود فرو رفته بودن که نزدیک بود به طور واقعی همدیگه رو بکشن. «تعصب» یکی از بهترین و منحصر به فردترین فیلمای دوران سینمای صامته، فیلمی که باید مانند یه قطعه موسیقی با اون رفتار کرد و با بزرگ ترین نتیجه های هنری بشر مورد مقایسه قرار داد.

۳- هفت سامورایی (آکیرا کوروساوا، ۱۹۵۴)

فیلم «هفت سامورایی» (Seven Samurai) به نظر بسیاری بهترین فیلم آکیرا کوروساوا بوده و سکانسای حماسی مقابله و سبک داستان پردازی نامتوازن اون، «هفت سامورایی» رو به یکی از دیدنی ترین و لذتبخش ترین آثار اون تبدیل کرده. در فیلم، مردم یه داهات، گروهی ۷ نفره از ساموراییا رو واسه دفاع از اونا در مقابل دزدان استخدام می کنن. این داستان در روزگار خود بسیار منحصر به فرد و تازه بود اما امروزه از سبکای تکراری هستش.
فیلمای وسترن زیادی براساس این فیلم ساخته شدن که مهم ترین اونا با نام «هفت دلاور» (The Magnificent Seven) در ایران شناخته می شه و موفقیت خود رو مطمئنا مرهون کوروساواه. «هفت سامورایی» داستان احساس وظیفه س و همزمان هم به نقد ایده آل گرایی می پردازه.

صحنه دردناک پایانی فیلم تا مدتا همراه بیننده باقی می مونه و باعث می شه که با دیدی جدید به آدمای دور و بر نگاه کنن. راجر ایبرت جملاتی باحال در مورد این فیلم گفته: بعد از هفت سامورایی، کوروساوا شروع به ساخت فیلمای با دیدگاه های بسیار حمایتی نسبت به آدما کرد که بهترین نمونه اون فیلم «آکیرو» (Ikiru) است. کوروساوا نه فقط یه کارگردان بی بدیل در تاریخ سینمای ژاپن و جهان بود بلکه یکی از بهترین نویسندگانیه که تا حالا در این کره خاکی زیسته، طوری که میشه اونو در این بحث با اینگمار برگمان مقایسه کرد.
علاقه و توجه وافر اون به تما و شخصیتای فیلم هاش راه رو واسه خیلی از فیلمسازان بعد از اون باز کرد.

۲- لورنس عربستان (دیوید لین، ۱۹۶۲)

فیلم حماسی «لورنس عربستان» (Lawrence of Arabia) یکی دیگه از شاهکارهای دیوید لینه و زیبایی و نظمی که پشت هر برداشت، هر سکانس و حتی حرکات صورت شخصیتای قرار داره بی نظیره. توماس ادوارد لورنس یه افسر ارتش بریتانیاست که در دوران جنگ جهانی اول به شبه جزیره عربستان فرستاده می شه.
شخصیت ایشون یکی از پیچیده ترین شخصیت هاییه که تا حالا در دنیای سینما به تصویر کشیده شده.
پیتر اوتول بهترین بازی دوران فعالیت خود رو در نقش لورنس ارائه داده و تونسته فقط با یه نگاه تقلای لورنس اصلی رو واسه پیدا کردن هویت خود نشون بده.

لین هم مانند همیشه در مقام کارگردان بهترین بوده.
یکی از سکانسای فیلم از دیگر سکانسای اون دیدنی تر و به یاد موندنی تره. در قسمتای ابتدایی فیلم، وقتی لورنس از ماموریتش خبردار میشه کبریتی روشن کرده و مستقیماً به درون آتیش خیره می شه.
تو یه لحظه لارنس کبریت رو با فوت خاموش می کنه و یهو بیننده خود رو در بیابانی سوزان پیدا میکنه. تدوین انجام گرفته واسه این صحنه در تاریخ سینما موندگار شده.

۱- ۲۰۰۱: یه اودیسه فضایی (استنلی کوبریک، ۱۹۶۸)

فیلم «۲۰۰۱: یه اودیسه فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey) نه فقط بهترین فیلم حماسی تموم دورانه بلکه بسیاری اونو بهترین فیلم تاریخ سینما می دونن. استنلی کوبریک قبل از نوشتن فیلم نامه این فیلم عالی خود به آرتور سی کلارک اینجور گفت:” بیا یه فیلم علمی تخیلی واقعاً خوب بسازیم”. و اونا همین کار رو کردن. قوه تخیل این دو بالاتر از حد تصور بود و اینجوری این دو داستان تکامل کم کم آدم رو در برابر چشمون عالم هستی به تصویر کشیدن. این فیلم با تصویری از اولین آدما شروع می شه، انسانایی که در وضعیتی رقت بار در سرزمینای لم یزرع به دنبال غذا می گشتن و به اندازه کافی باهوش نبودن که اون همه گوشت خوشمزه در دورو برشون رو ببینن.

بعد نوبت به سنگ می رسه و آدمای نامبرده نه فقط از سنگ واسه کشتن حیوانات دور و بر استفاده می کنن بلکه واسه زنده موندن دست به قتل همدیگه با به کار گیری این وسیله اولیه میزنن. این همون چیزیه که در ادامه فیلم تم اصلی داستانه؛ جستجوی واسه پیدا کردن چیزی که زندگیمون به اون وابسته حتی اگه در فضا باشه؛ جایی که ممکنه مقصد ترسناک و بی انتهای ما باشه. معلوم نیس این چیزی که آدم فیلم در جستجوی اون دست به هر خطری می زنه چیه. شاید موجودات فضایی و شاید خدا یا خودمون؟ کوبریک با هوشمندی تموم این سوال رو بی جواب میذاره و این تنها یکی از سوالاتیه که با دیدن این فیلم تو ذهن شما ایجاد می شه.
شخصیتی که در تموم طول فیلم مورد تاکید قرار میگیره، کامپیوتر فضاپیماه که «HAL» اسمشه.

ایشون که چیزی بالاتر از یه شخصیت شرور ساده س! به وسیله قصد پلید آدم مجبور می شه که خود و اطرافیانش رو به رقابت بکشه. گروه موسیقی پینک فلوید درخواست ساخت موسیقی فیلم رو رد کردن اما به محض تماشای اون یکی از ماندگارترین آهنگای این گروه با عنوان «Echoes» خلق شد که در قسمت آخر فیلم پخش می شه.
فیلم حماسی «۲۰۰۱: یه اودیسه فضایی» یه ترانه، یه شعره که میشه بارها اونو تجربه کرد، خواند و گوش داد. هر بار چیز جدیدی از این فیلم بیرون میاد و شاید متوجه چیزی در درون خود به عنوان تماشاگر فیلم هم بشوید.

۱۵ فیلم پرحادثه و دیدنی که غم انگیزترین و مرگبارترین پایان بندیا رو دارن [قسمت اول]

۱۵ فیلم غم انگیز و تاثیرگذاری که شما رو به گریه میندازن [قسمت اول]

۱۰ فیلم جذاب و تاثیرگذاری که باید حتما در تنهایی و خلوت تماشا کنین

۱۲ فیلم‌ استرس زا و دردناکی که از تماشای اون‌ ها لذت میبرین [قسمت اول]