
مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا هستند(همان:176).
2-2-1-4- احساس رضایت از زندگی و احساس عدالت توزیعی (صفری شالی1389و1383)
احساس رضایت از زندگی با احساس عدالت توزیعی همبستگی بالایی دارد (صفری شالی، 1383: 135).
احساس امنیت با رضایت از زندگی دارای همبستگی قوی بوده و هر دو از شاخصهای کلیدی رفاه اجتماعی محسوب میشوند (صفری شالی، 1389: 4).
2-2-1-5-مقایسه نتایج رضایت از زندگی در دو پژوهش سال های 1353 و1374در ایران
نتایج به دست آمده از دو پژوهش انجام شده در سالهای 1353 و 1374 نشان میدهند در فاصله 21 سال، تغییرات مهمی در احساس رضایت از زندگی پدید آمده است. این تغییرات در دو جهت روی داده است. نخست، افزایش سطح نسبی رضایت از زندگی و دوم، تغییر در ساخت رضایت (یعنی پوشش میزان رضایتمندی در قلمروههای مختلف زندگی و نزدیک شدن گروههای اجتماعی از نظر میزان رضایتمندی).
شاخص کلی رضایت5 در فاصله سالهای 1374-1353 از 46 درصد به 7/65 درصد رسیده است. میزان نارضایتی از 8 درصد به 6/7 درصد کاهش یافته است. در حالی که سهم افراد در کل، تغییر محسوسی نداشته است، اما میزان رضایت افزایش زیادی داشته است. شاخص نارضایتی6 در سال 1353، 4/17 درصد بوده و در سال 1374، به 6/11 درصد رسیده است. به عبارت دیگر، شاخص نارضایتی در این سالها، 3/33 درصد کاهش داشته است. در کنار آن سهم افراد راضی، 8/42 درصد رشد داشته است(گودرزی،1388 :222).
در صورتی که متوسط رضایت7 در قلمروهای مختلف را مبنای ارزیابی قرار دهیم، تغییر در میزان رضایت بیشتر خود را نشان میدهد. تعداد کسانی که در سال 1353 از زندگی خود اظهار نارضایتی میکردهاند، 1/16 درصد بوده، اما سهم این گروه در سال 1374 به 6/11 درصد تقلیل یافته است. در مقابل تعداد کسانی که از زندگی خود راضی بودهاند، 6/46 درصد است که در سال 1374 به 6/60 درصد رسیده است. شاخص نارضایتی در این سالها، از 5/34 درصد به 1/19 درصد تقلیل یافته است (کاهش معادل 6/44 درصد).
براساس این اطلاعات، به روشنی میتوان افزایش نسبی سطح رضایت را مشاهده کرد. به دلیل فقدان پژوهشهای کافی در این زمینه، نمیتوان با دقت عوامل این تغییر را ذکر کرد، هر چند میتوان به صورت تحلیلی، به برخی نکات اشاره کرد.
اولاً، منبع رضایت در این سالها، بیشتر گروههای میانی بودهاند؛ یعنی کسانی که رضایت نسبی از وضعیت زندگی خود ابراز کردهاند. همانطور که اشاره شد، در این سالها، سهم افراد ناراضی، تقریباً ثابت مانده است. لیکن، عدهای از گروههای میانی به افراد راضی اضافه شدهاند. این امر نشاندهنده نسبتاً شکننده رضایت در ایران است. در عین حال، بیان کننده این امر است که با اجرای پارهای از سیاستها و تغییرات میتوان سطح رضایت را افزایش داد.
ثانیاً در طول این سالها، تغییرات اجتماعی و اقتصادی مهمی در کشور روی داده است که میتوان افزایش رضایت از زندگی را به آن نسبت داد. افزایش فرصتهای زندگی، افزایش تحرک اجتماعی و امکاناتی که برای رشد طبقات پاییت جامعه فراهم شد (مثل گسترش امکانات آموزش- به ویژه آموزش عالی- و خدمات بهداشتی) و … زمینه افزایش رضایت از زندگی را ایجاد کرده است. اگر چنین فرضی درست باشد، به معنای آن است که شرایط عینی در افزایش رضایت از زندگی را ایجاد کرده است. اگر چنین فرضی درست باشد، به معنای آن است که شرایط عینی در افزایش رضایت مؤثر است و به ویژهای برای گروهی از جامعه که از خدمات کمتری برخوردار بودهاند، وضعیت مساعدتری فراهم شده است و در نتیجه سطح رضایت آنها تغییر یافته است.
ثالثاً، این تغییرات را میتوان به تطابق فرد با وضعیت خود نیز نسبت داد. با این حال، پارهای از شواهد، در این باره تردید ایجاد میکند. تغییرات مداوم در طول این سالها، از ویژگیهای جامعه ایران بوده است، در نتیجه اگر چنین فرضی صحت داشته باشد، رضایت لزوماً از تطابق آرزوهای فرد با وضعیت وی ناشی نمیشود(همان:224).
تغییر دیگر در این زمینه، تغییر در ساخت رضایت از زندگی است. نتایج پژوهش سال 1353 نشان میدهد که بیشترین نارضایتی مربوط به زندگی اقتصادی- با عوامل مؤثر بر زندگی اقتصادی- بوده است. بالاترین شاخص نارضایتی مربوط به تحصیلات است. 42 درصد افراد پاسخگو از وضع تحصیلی خود اظهار عدم رضایت کردهاند، در حالی که یک دوم این تعداد یعنی 21 درصد از وضع تحصیلی خود راضی بودهاند. دومین حیطهای که شاخص عدم رضایت در آن بالاست، حیطه درآمد است. شاخص نارضایتی در مورد وضع مالی، 80 درصد است. طبق نتایج به دست آمده 20 درصد افراد از درآمد خود ناراضی بودهاند، در مقابل 25 درصد از درآمد خود اظهار رضایت کردهاند.
سومین حیطه نارضایتی، شانس و اقبال است. 20 درصد پاسخگویان در سال 1353 اظهار داشتهاند که از شانس و اقبال خود ناراضی هستند، و در مقابل 31 درصد اظهار رضایت کردهاند. شاخص نارضایتی در این حیطه 5/46 درصد است.
با فاصله نسبتاً بیشتری، موقعیت شغلی، چهارمین حیطه نارضایتی است. 16 درصد افراد پاسخگو، موقعیت شغلی خود را راضی کننده ندانستهاند. در برابر این گروه، 37 درصد افراد از موقعیت شغلی خود اظهار رضایت کردهاند. شاخص نارضایتی در این حیطه 43/27 درصد است.
تصویر کلی
مقایسه دادههای مربوط به رضایت به تفکیک جنس نشان میدهد که دو تغییر مهم در این شاخص روی داده است:
الف. در سال 1353 زنان بهطور متوسط از زندگی خود ناراضیتر از مردان بودهاند. در سال 1374 این رابطه دگرگون شده و مردان، ناراضیتر از ز
نان بودهاند. در سال 1353، متوسط مثبت نارضایتی مردان 5/53 درصد است. این نسبت برای زنان، 1/60 درصد است که 6/6 درصد بیشتر از مردان است. در سال 1374، متوسط نسبت نارضایتی برای مردان 4/25 درصد و برای زنان 3/22 درصد است که تفاوت بین مرد و زن از حیث رضایت از زندگی کم شده و تقریباً به نصف رسیده است. در عین حال، عدم رضایت در بین زنان بیشتر از مردان، کاهش پیدا کرده است.
چنانچه متوسط نارضایتی برحسب حوزههای مشترک دو پژوهش 1353 و 1374 را مقایسه کنیم، فاصله بین زنان و مردان پابرجا مانده است.
ب. اطلاعات پژوهش انجام شده در سال 1353 نشان میدهد که تنها در حوزههای زندگی خانوادگی و سلامت فردی و وضع تحصیلی زنان بیش از مردان ناراضی بودهاند. در سایر موارد نارضایتی مردان بیشتر از زنان است. عدم رضایت زنان در این حوزه، آشکارا به موقعیت پایینتر آنها و نابرابری فرصتها اشاره دارد. از آنجا که در سال 1353 مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان پایین بوده- به سبب نگرش سنتی نسبت به نقش خود- انتظارات آنها از زندگی اجتماعی اقتصادی هم سطح مردان نبوده است.
نارضایتی در این سه حوزه آشکارا نشاندهنده انتظار تغییر است. بیشترین نارضایتی در این سال مربوط به وضع تحصیل است. همانطور که گفته شد، همبستگی درآمد و تحصیل در آن سال بسیار بالا بوده، به گونهای که پژوهشگران تحقیقات یاد شده، نارضایتی از وضع تحصیل را انعکاس نارضایتی از درآمد میدانستند. در مورد زنان با توجه به موانع اجتماعی در برابر تحصیل آنها و محدودیتهای متعدد بر سر راه مشارکت آنها در نظام اجتماعی اقتصادی، این نارضایتی بسیار بیشتر است.
نارضایتی در این سه حوزه آشکارا نشاندهنده انتظار تغییر است. بیشترین نارضایتی در این سال مربوط به وضع تحصیل است. همانطور که گفته شد، همبستگی درآمد و تحصیل در آن بسیار بالا بوده، به گونهای که پژوهشگران تحقیقات یاد شده، نارضایتی از وضع تحصیل را انعکاس نارضایتی و محدودیتهای متعدد بر سر راه مشارکت آنها در نظام اجتماعی اقفتصادی، این نارضایتی بسیار بیشتر است.
در مرحله دوم، نارضایتی از سلامت فردی قرار دارد. این نارضایتی را باید متوجه اهمیت بیشتر فرد دانست. اهمیت به سلامتی هم انعکاس رضایت فرد از کیفیت زندگی و امکانات مادی است، و هم نشانگر اهمیت خود است. به نظر میرسد در مورد زنان نارضایتی بیشتر حاکی از وضعیت نامطلوب زندگی مادی و توجه به خود باشد.
در مرحله سوم، نارضایتی از وضع زندگی خانوادگی قرار دارد. به دلیل تفکر سنتی، زنان غالباً خود را با هر شرایط نامطلوبی سازگار میکنند و موقعیت پایینتر را در زندگی اجتماعی میپذیرند تا بنیان خانواده حفظ شود. اما به تدریج با پیشرفت اجتماعی، گسترش رسانهها و آموزش بیشتر، زنان از فرهنگ سنتی فاصله گرفتهاند. این امر باعث شده آنها نقشهای سنتی را کمتر بپذیرند و یا در صورت پذیرش آن- ارزیابی منفی نسبت به آن داشته باشند- و این خود باعث نارضایتی آنها از چنین نقشی است.آشکار است که زنان در آن سال نارضایتی بیشتری را ابراز میداشتند و این امر زمینه حضور زنان به عنوان یک نیروی اجتماعی در صحنه اجتماعی را سبب شد.
در سال 1374، به استثنای حوزه سلامت فردی، نارضایتی مردان بیشتر از زنان بوده است. متأسفانه در پژوهش سال 1353، متغیرهایی که نشاندهنده مشارکت اجتماعی اقتصادی زنان باشد، مورد بررسی قرا نگرفته است (مثل موقعیت شغلی، وضع تحصیلی و …) و از اینرو نمیتوان تحول رضایت از وضع تحصیل و موقعیت شغلی زنان را بررسی کرد. براساس دادههای موجود، سطح رضایت زنان از زندگی افزایش یافته و این افزایش، بیشتر از مردان است.مقایسه درصد تغییرات نسبت به نارضایتی به تفکیک جنس در سالهای 1374-1353 نشان میدهد که کاهش نارضایتی زنان در حوزه اقتصادی (وضع مالی) و خانوادگی (وضع زندگی خانوادگی) بیشتر از مردان بوده است. این امر تا حدی نشاندهنده بهبود نسبتی موقعیت زنان در خانواده به لحاظ مالی است.در حوزه شانس و اقبال، کاهش نارضایتی مردان بیش از زنان است. در مورد سلامت فردی و شهر محل زندگی، نارضایتی در مجموع افزایش داشته است، اما میزان افزایش نارضایتی نزد مردان بیش از زنان است.
جدول2-6 مقایسه رضایت از زندگی سالهای 1353 و 1374به تفکیک جنس (براساس عوامل مشترک)
حوزه رضایت
1353
1374
مرد
زن
تفاوت
مرد
زن
تفاوت
شهر محل زندگی
7/13
5/12
2/1
4/34
5/21
9/12
وضع زندگی خانوادگی
4/8
5/10
1/2-
4
5/2
5/1
سلامت فردی
7
1/11
1/4-
6/9
4/12
8/2-
وضع مالی
9/86
74
9/12
7/31
6/23
1/8
شانس و اقبال
5/78
4/51
1/27
2/62
4/46
8/15
موقعیت شغلی
2/47
4/39
8/7
–
–
–
وضع تغذیه
–
–
–
4/13
4/8
6/125
وضع مسکن
–
–
–
9/22
19
9/3
محیط اجتماعی
2/21
4/20
8/0
–
–
–
وضع تحصیلی
2/165
1/261
9/95-
–
–
–
رضایت کلی
7/17
3/17
4/0
2/12
11
2/1
متوسط رضایت
5/53
1/60
6/6-
4/25
3/22
1/3
جدول 2-7 مقایسه رضایت از زندگی سالهای 1353 و 1374به تفکیک جنس (براساس عوامل مشترک)
حوزه رضایت
شاخص نارضایتی 1353
شاخص نارضایتی 1374
درصد تغییرات
مرد
زن
تفاوت
مرد
زن
تفاوت
مرد
زن
شهر محل زندگی
7/13
5/12
2/1
4/34
5/21
9/12
1/151
72
وضع زندگی
4/8
5/10
1/2-
4
5/2
5/1
4/52-
2/76-
سلامت فردی
7
/11
1/4-
6/9
4/12
8/2
1/37
7/11
وضع مالی
9/86
74
9/12
7/13
6/23
1/8
5/63-
1/68-
شانس و اقبال
8/78
4/51
1/27
2/62
4/46
8/15
8/20-
7/9-
رضایت کلی
7/17
3/17
4/0
2/12
11
2/1
1/31-
4/36-
متوسط رضایت
9/38
9/31
7
4/28
3/21
1/7
27-
2/33-
(همان:245).
2-2-1-6- موج دوم پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان( اباذری و همکاران 1383)
“موج دوم پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان، ارزشهای حول محورهای گوناگون را مورد سنجش قرار داده است. تحلیل عاملی یافته های مربوط به رضایت در موارد مذکور نشانگر آن است که رضایت حول سه عامل رضایت مالی، رضایت فردی و رضایت اجتماعی و سیاسی قابل طبقه بندی است:
جدول2-8 تحلیل عامل گویه های رضایت از زندگی
عوامل
Leave a Reply