استرس نوجوانی و عوامل تاثیر گذار بر آن
1 min read
استرس نوجوانی
شیوع مشکلات مرتبط با استرس ، در میان نوجوانان در طول پانزده سال اخیر افزایش قابل توجهی داشته است ( الکایند[1]، 1984) . بیکاری جوانان در بسیاری از جوامع روبه افزایش است همانگونه که تغییرات و از هم گسیختگی خانواده ها ، رقابت برای موقعیت های بالاتر در فضای محدود شغلی وغیره نیز روندی فزاینده دارد .
از دید الکایند ، افزایش استرس نوجوانان ، با آمار فزاینده خودکشی نوجوانان در خلال 20 ساله اخیر حمایت میشود . شیوع مشکلات نوجوانان معمولاً با عواملی همچون بیگانگی از خانواده ، سوءاستفاده ( جسمی ، روانی ) والدین ، سطح تحصیلات پایین و فرصت های شغلی محدود درارتباط است . نوجوانان باید درمورد رشته ی تحصیلی و مشاغل مربوط به آن تصمیمات مهم زندگی شان را اتخاذ کنند .علاوه بر آن ، قبل از آمادگی لازم برای پذیرش نقش والدی، اغلب برای این دوره تصمیم میگیرند. افزایش شیوع اختلالات خورد وخوراک، همچون بی اشتهایی عصبی[2] درمیان دختران نوجوانی که در خانواده هایی با مشخصه تنش ، سردرگمی ، درگیری ، بیش حمایت گری ، انعطاف ناپذیری و عدم حل کشمکش زندگی میکنند ، وجود دارد ( لارسون[3]، 1991 ) پرخوری روانی شیوعی در حدود 4/6 % درمیان دختران دبیرستانی طبقه متوسط داشته است ( بنت[4] و همکاران ، 1991 ). شواهد دیگر براسترس نوجوانی در شیوع افسردگی دیده میشود . اهر نبرگ[5] و همکاران ، 1990 ) از پرسشنامه افسردگی بک[6] ( BDI بک و همکاران ، 1961 ) برای شناسایی نوجوانان افسرده از نمونه ای شامل 366 نوجوان 19 ـ 13 ساله حاضر در 4 دبیرستان و نکوور استفاده کردند ، آنها دریافتند که 1/70% آنها غیر افسرده ، 19 % افسردگی خفیف ، و 8/10 % به افسردگی بالینی مبتلا هستند . شیوع افسردگی خفیف و بالینی در میان آزمودنی های دختر ( به ترتیب 4/25 و 4/14 % ) به طور قابل توجهی بالاتر از آزمودنیهای پسر بود . این یافته ها مشابه با یافته های راتر[7] ( 1986 ) درانگلستان است. ( تقریبا ًیک سوم از آزمودنیهای این نمونه افسردگی خفیف یا بالینی داشتند).
ارتقای خودکارآمدی[8] یا باور به تواناییهای خود در مقابله با استرس ارزش قابل ملاحظه ای دارد . شوارزر[9] و شوارزر ( 1982 ) تاکید میکنند دانش آموزانی که احساس اطمینان دارند ، نیازهای تحصیلی را پراسترس قلمداد نمیکنند ، بلکه آنها را چالش گونه می بینند . دانش آموزان دچار خودکار آمدی پایین یا کسانی که به دنبال مواجه با تکالیف درسی انتظاراتی دال برمورد تهدید واقع شدن دارند ، با سطوح بالای اضطراب پاسخ خواهند داد ( زیدنر[10]، 1990 به نقل از فراید نبرگ ، 1997 )
بدنه محکمی از شواهد در حمایت از این باور که سبک اسنادی چگونگی پاسخ یک فرد به رویداد های زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد ، وجود دارد (راتر ، 1983 ) . بطور مثال ، بین خودکارآمدی و افسردگی رابطه منفی وجود دارد ( اهرنبربرگ و همکاران ، 1991 کامیونین[11]، 1989 ). آن جوانانی که احساس میکنند میتوانند از عهده نیازهای وارده از طرف مدرسه برآیند ، به احتمال کمی دچار افسردگی می شوند . نظریه خودکار آمدی که قطعاً برمبنای نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه جایگاه مهار قرار دارد، براین باور است افرادی که معتقدند کنترل دقیقی روی عوامل مهم زندگی شان بکار میگیرند طبق این باور عمل میکنند و احساس میکنند قادرند با نیازهای که به آنها وارد میشود دست و پنجه نرم کنند .در عوض باور به تواناییهای خودفرد از طریق مشاهده اعمال حیاتی دیگران و پاسخهایی که از آنها سر می زند ، آموخته میشود ( فراید نبرگ ، 1997 ) .
2-6-1- تأثیر محیط
موقعیت های محیطی دوره نوجوانی میتوانند به چهار فضای عمده طبقه بندی شوند. مدرسه، خانه ، گروه همسال و جامعه گسترده تری با ویژگی های خاص خود . محیط مدرسه تاثیر مهمی را اعمال میکند ، جایی که دارای ویژگیهایی برمبنای نوع مدرسه . مکان آن ، ساختار وبرنامه درسی ارائه شده میباشد . محیط خانه و روابط خانوادگی نیز تاثیرگذار هستند . تاثیر والدین ، تعداد و خصوصیات خواهر و برادرها و محیط کلی منزل همگی بخش هایی از این تاثیر هستند . علاوه بر خصوصیات محیطی این مولفه ، هم برمفهوم جامعه محلی و هم جامعه بزرگ جهانی تاثیر حیاتی دارد .
تغییر تکنولوژی وافزایش جمعیت فرصت های نوجوان را برای یافتن شغلی مهم در دنیای اطراف محدود کرده است . در ممالک توسعه یافته فشار وارده بر نوجوانان نسبت به آنچه که در گذشته نیاز داشتند افزایش یافته تا آنها را برای کسب رتبه های تحصیلی در مدرسه حفظ نموده و به استانداردهای عالی تر تحصیلاتی برسانند . از آنها انتظار می رود تا با همسالانشان برای کسب رتبه های تحصیلی به رقابت پرداخته تا به شغل یا تحصیلات بالاتری دست یابند .
تاثیر گروه همسالان نیز در تعیین استرس نوجوانی مهم است . ابتدای نوجوانی دوره آسیب پذیری به حذف شدن از گروه همسال است و بنایی بر پایه گروه بندی وتعصب جمعی دارد . نوجوان زمانی دچار شوک میشود که می بیند اعتماد ، وفاداری و دست و دل بازی متقابل نیست . کلمن[12] ( 1987 ) گروه همسال را به عنوان یکی از منابع بالقوه وسیع تعارض در ارزشها و ایده آلها معرفی میکند .
به عنوان بخشی از مطالعه کیفی بزرگی که تمرکزش بر دانش آموزان است و معتقد ند آنها درخلال گذر از این فضاهای اجتماعی فرهنگی لازم است دنیاها و سازگاریهای متعددی داشته باشند ، فلان[13] و همکاران (1994 ) به توصیف موقعیت ها و شرایط دانش آموزان در فضاهای خانوادگی ، همسالان و مدرسه می پردازد که چگونه این فضاها با فشاری سازنده ، و استرسی موثر موجب تغییر توجه و علاقه دانش آموزان ازمدرسه می شوند . 55 دانش آموز متفاوت از نظر نژادی و پایه تحصیلی در طی دوره ای 2 ساله و در 4 موقعیت مورد مصاحبه قرار گرفتند ، دراین مصاحبه ها دانش آموزان طیف گسترده ای از فشارهایی که از زندگی آنها در مدرسه ناشی می شد اشاره کردند : از جمله استرس پیرامون پایه های تحصیلی ، نگرانی در مورد تکالیف ، مشکلاتی که با برخی معلمین خاص داشتند ، دشواری در درک مطالب درسی ، جدایی در کلاسها و نگرانیهای کلی و دلمشغولیهایی درباب آینده ، موضوعاتی بودند که بطور معمول خاطرنشان کردند . فراوانترین فشاری که دانش آموزان در این مطالعه عنوان کرده اند
(78% ) استرس ناشی ازخانواده بود که والدین شان برای موفقیت در مدرسه جهت ارتقا درمقاطع تحصیلی ، انجام تکالیف درسی وحداقل ، توجه به درس و حضور در مدرسه بر آنها تحمیل میکردند . دانش آموزان احساس میکردند در مقایسه با فشار و کشمکشی که دائماً با آن مواجهند تنها وقتی با دوستانشان هستند ، میتوانند خودشان باشند .
بخشی از انتظارات والدین ، فشارهای اجتماعی برای موفقیت تحصیلی و محیط مدرسه میتوانند فشارهایی را بر نوجوانان بویژه برکسانی که خود کار آمدی پایین دارند ، وارد آورد گذر از امنیت نسبی دوره دبستان یا دوره راهنمایی به دبیرستان ، تاثیری قطعی در این استرس دارد . نیازهای فزاینده تحصیلی و فشارهای گروه همسال ، تغییرات مرتبط با دوره بلوغ ، معلمین متعدد و احساس ناشناختگی در مدرسه ای بزرگتر ا ز ویژگی های این دوره است . در برخی مکان ها ممکن است قلدری ، بی قانونی ، رواج دزدی ، فعالیت جنسی ، شیوع و سوء مصرف مواد مخدر وجود داشته باشد . این فشارها میتوانند آسیب های روانشناختی به نوجوانانی که قادر به کنار آیی نیستند، یعنی دچار کاهش شدید عزت نفس ، افت شدید انگیزشی وافت پیشرفت تحصیلی هستند را وارد آورد ( الکایند ، 1984 ص 3 ـ 182 ) . این دیدگاه که تحصیل منبع عظیمی از استرس را در زندگی نوجوان تشکیل میدهد ،با مطالعاتی در کانادا ، سنگاپور ، هنگ کنگ ، بار بادوس ، ایتالیا و ژاپن به اثبات رسید ( مانش[14] ، وامپلر[15]، 1993 ، باونس[16] و هوکاد[17] ، 1992 ، کول[18] و ساپ[19] 1988 به نقل از فراید نبرگ 1997). تغییر در ساختار خانواده، جدایی والدین، طلاق، خانواده های تک والدی ، والد شدن در دوره نوجوانی و والدین دو شغله برای کودکان ونوجوانانی که بسرعت در حال رشدند ، فشار آور است . این عوامل تهدیدی برای ثبات محیط کودکان تلقی شده و سبب صرف وقت کمتر والدین جهت تربیت آنها میگردد (الکایند ، a1984 ،الکایند، 1988 ) از کودکانی سخن می گوید که بسیار سریع و بسیار زود رشد میکنند ودر حالیکه دیگر محققین همچون وینینگر[20] ( 1990 ) نیز در مورد کودکانی حرف می زند که نشان از رشد سریع دارند .
درخانواده چه اتفاقی می افتد که در گذر ازاین دوره به مرحله بزرگسالی اهمیتی اساسی دارد. بطور مثال عزت نفس نوجوانان همبستگی مثبتی با علاقمندی و تشویق والدین دارد . این حقیقت که والدینی که ممکن است در بحران میانسالی باشند خود به عنوان عامل مهمی، میتوانند دراسترس نوجوانانی سهیم باشند (پیترسون،1988) .طلاق آسیب پذیری کودکان را افزایش میدهد . درمقایسه با یک رویداد منفرد غیر پیچیده ، طلاق مراحل گوناگونی دارد : ناهماهنگی خانواده ، جدایی خانواده تک والدی ، خانواده تک والدی و هماهنگی با نیمی از خواهر و برادرها در خانه . همه این مراحل به شکلی اثر گذار بوده و میتوانند سبب از هم گسیختگی و دسترسی شوند (فرایدنبرگ ، 1997 ) .
[1] . Elkind
[2] . anorexia nervosa
[3] . Larson
[4] Bennett
[5] . Ehrenberg
[6] . Beck
[7] . Ruther
[8] . self efficacy
[9] . Schwarzer
[10] . Zeidner
[11] . Comunian
[12] . Coleman
[13] . Phelan
[14] . Musch
[15] . Wampler
[16] . Bauwens
[17] . Houcade
[18] . Cole
[19] . Sapp
[20] . Weininger